سوال بزرگی که برای جامعه بلاک چین اخیرا پیش آمده این است که مشکلات مدیریتی در این حوزه به چه صورت خواهد بود؟ و اینکه بعد از فراگیرشدن قراردادهای هوشمند، آیا این قراردادها به اندازه کافی باهوش خواهند بود؟
برای اینکه تصویر بزرگتری از آینده در اختیار داشته باشیم و آن را خوب درک کنیم، بهتر است که به گذشته بنگریم. به جایی که اتوماسیون به ندرت دیده میشد.
برای درک بهتر این موضوع به زندگی یک کارگر در دهه ۷۰ نگاهی بیاندازید. آن روزها با کار کردن در خط تولید خودرو میتوانستید درآمدی برای خودتان داشته باشید. همچنین یک قرارداد کاغذی که در آن کی و چگونگی پرداخت این درآمد مشخص شده بود، در دست داشتید.
زمان ورود شما به محل کار با کارت پانچ ثبت میشد و بعد از آن معمولا یک فرآیند دستی لازم بود تا اطلاعات شما را به قراردادتان که بر روی تکه کاغذی نوشته شده بود، متصل کند و این اطلاعات بعدا در کابینتی پر از فایلهای مختلف آرشیو میشد.
امروزه این فناوری را احمقانه میدانیم، چرا که خود اسکناس و قراردادهای کاغذی یا پانچ کارتها قادر به فکر کردن و تصمیم گیری نیستند.
میتوانید تصور کنید که راهحل این مسئله کجاست! یک سیستم هوشمند برپایه هوش انسانی که قادر باشد این عناصر را به هم مرتبط سازد: قرارداد، زمان، پول و فیش حقوقی. ما یک هدف از ارتباط همه این عوامل باهم دنبال میکنیم و آن چیزی است که شما به خاطر آن سرکار میروید؛ یعنی دستمزدتان.
مشکلات مدیریتی سیستم قدیمی ساده بود. اگر شما فکر میکردید که آنها دچار اشتباه شدهاند، پیش مدیر میرفتید و مشکل را برایش توضیح میدادید. اگر در هر صورت آنها قادر به فهم این اشتباه نبودند یا آن را اشتباه قلمداد نمیکردند، شما باید با سیستم قضایی یا اداره تنظیمات حسابداری سر و کله میزدید که در بیرون و کنار این سیستم در حال فعالیت بودند.
مردم باهوش، ابزار احمق
حال با این تفاسیر میتوانید تصویری از این سیستم داشته باشید. فناوری احمقانهای که در مرکز قرار دارد و توسط افراد شایستهای احاطه شده که خود این افراد نیز توسط افراد باهوشتر و لایقتری احاطه شدهاند. هر چقدر از مرکز این سیستم به بیرون حرکت میکنیم، میزان هوشمندی و شایستگی اجزا نیز بیشتر میشود.
در این سیستم دهه هفتادی، بخشی از هوشمندی سیستم به شرکتی که کارگر را استخدام میکرد، مرتبط بود. وظیفه اساسی آنها در ارتباط با کارکنان، پرداخت دستمزد و حقوق آنها بود.
با ظهور کامپیوترها در دهه ۸۰ بسیاری از عملیات پرداخت و حسابداری به صورت اتوماسیون تغییر کرد و نوار میانی بین کارگر و سیستم نازک و نازکتر شد. اما بازهم هر چه از این سیستم به سمت بیرون حرکت میکردیم، هوشمندی اجزا بیشتر میشد و مرکز سیستم همچنان از ابزار احمقانه پول، کاغذ یا پیدیاف قرارداد و جداول زمانی حضور در محل کار تشکیل شده بود.
هرچند که به نظر میرسید حاکمیت در این سیستم به صورت تمام و کمال وجود دارد، اما مشکلات جدی در سیستم وجود داشت. بعضا سیستم قانونگذاری به افرادی که مثلا قرار بود قوانین را تنظیم کنند، بسیار نزدیک میشد. نتیجه این نقص سیستماتیک، رسوایی گروه روزنامهنگاری میرور بود که رابرت مکسول مالک این روزنامه، حقوق بازنشستگی تمام کارمندانش را چپاول کرد.
همین داستان با فیل گرین در BHS و اخیرا با متلایف که یک شرکت بیمه آمریکایی است، تکرار شد. چند دهه است که این شرکتها و افراد سودجو هزاران هزار دلار از مردم بیچاره با این سیستم اشتباه غارت میکنند.
ولی آیا در عصر بلاک چین این مشکلات از بین خواهد رفت؟
ابزار هوشمند، بدون اشخاص پرداختکنندهی حقوق
بیایید درباره کار در یک کافه، که یکی از شغلهای رایج دنیای امروزی است صحبت کنیم.
تصور کنید که در یکی از این کافهها کار میکنید. ساعت شروع کار خود را با تگهای RFID ثبت میکنید و سپس شروع به سرو قهوه به مشتریان میکنید.
سیستم از اینکه چه تعداد قهوه درست کردهاید و فروختهاید و اینکه تعطیلات رسمی چه روزهایی است، به صورت دقیق اطلاع دارد و طبق همه اینها بر اساس قراردادهای هوشمند، ارز دیجیتال دریافت میکنید. سیستم همچنین بازخود مشتریان از شما را در شبکههای اجتماعی درک میکند و لایک، اشتراکگذاری و پیشنهادات مشتریان را دنبال میکند. این موارد ممکن است منجر به پاداش اضافه بر حقوق برای شما شود.
قراردادهای هوشمند به صورت دقیق اطلاع دارد که شما چه زمانی حقوقتان را دریافت کردهاید و این دستمزد چقدر بوده و دلیل آن چه بوده است. پس با سیستمی یکپارچه و بدون کمترین خطایی مواجه هستیم. دلیلی که الزام وجود این سیستم را میرساند این است که کارمندان امروزه دیگر مانند سه دهه قبل به شرکتهای خود اعتماد ندارند.
خب هم اکنون بیایید مشکلات مدیریتی این سیستم را بررسی کنیم.
اگر یک روز برق قطع شود، برای کار شما چه اتفاقی میافتد؟ یخچال از کار خواهد افتاد و به عنوان باریستا صلاح را در این میبینید که امروز کار نکنید.
در اینصورت شما از اینکه سرکار حاضر شدهاید و شرایط را ارزیابی کردهاید و بهترین تصمیم را برای کافه گرفتهاید ولی دستمزدی برای این کارها دریافت نکردید، شاکی خواهید شد.
در جهان بلاک چینی ایدهآل در آینده، قراردادهای هوشمند این شرایط را درک خواهند کرد و برای این موقعیتها بندهای قراردادی وجود خواهند داشت و براساس چیزی که اتفاق افتاده است، متناسب با آن دستمزد دریافت خواهید کرد.
اما با توجه به نظرات پروفسور اولیور هارت از دانشگاه هاروارد که به خاطر تحقیقاتش بر روی تئوری قراردادها برنده جایزه نوبل نیز شده است، دسترسی به این آرمانشهر بلاک چینی هیچوقت امکانپذیر نخواهد بود.
طبق نظر آقای هارت، سیستمهای قراردادی همیشه ناقص بودهاند و خواهند بود. همانطور که ما قادر به پیشبینی آینده نیستیم، توانایی پیشبینی حوادثی که یک قرارداد، قابلیت پشتیبانی از آن را داشته باشد را نیز نخواهیم داشت.
شاید قطعی برق یکی از این حوادث باشد، اما تعداد حوادث غافلگیرکنندهای که احتمال رخداد آنها وجود دارد، بیشمار است.
همچنین با توجه به نظریه آقای هارت، هرچقدر که سیستم را با استفاده از ابزارهایی مانند پول هوشمند، قرارداد هوشمند و جداول زمانی هوشمند به سمت هوشمند شدن پیش ببرید و نهایتا همه را به یک واحد یکپارچه هوشمند تبدیل کنید، در نهایت به یک لایه مدیریتی بالاتر از همه این لایهها احتیاج خواهید داشت. اینجا جایی است که وجود یک لایه هوشمند ناگهان احمقانه بنظر میرسد.
نظریه آقای هارت که تئوری قراردادهای ناقص نام دارد، درباره اینکه چرا همیشه دلیلی برای کامل نبودن قراردادها وجود دارد را توضیح میدهد. همچنین آقای هارت درباره اینکه در هر قرارداد بیشتر از چیزی که تصور میکنید عیب و ایراد وجود دارد توضیح میدهد و ناقص بودن را شرط همیشه حاضر همه قراردادها میخواند.
آقای هارت در این باره میگوید:
شما نمیتوانید یک قرارداد بیعیب و ایراد بنویسید. پس باید از تلاش برای نوشتن یک قرارداد کامل بپرهیزید. شاید بهتر باشد که قراردادی سستتر نوشته و از مکانیزمهای دیگری نظیر مالکیت، حکومت و رایگیری کمک بگیرید.
خب با توجه به این صحبتها، باید چه انتظاری از بلاک چین داشته باشیم؟
همیشه یک ساختار قضایی قانونی پشت هر قراردادی وجود دارد و باید از این مورد هنگام مواجهه با اختلاف نظر در لایههای پایینی استفاده کرد.
انسانها به موازات ماشینها
برنارد سالت، متخصص آمار و مفسر اجتماعی با این موضوع موافق است. به نظر او دنیا در حال حرکت به سمت یک سیستم موازی است. دنیایی از کدهای کامپیوتری که ساختارها را تعیین میکنند و سیاستهای پرداختی را برای همه افراد از باریستاها تا دکترها مشخص میکند. اما به موازات این کدها، دنیایی از انسانها وجود خواهد داشت که به هنگام انحراف و اختلاف داوری خواهد کرد.
آقای سالت در این باره میگوید:
انسانها باید در نقطهای از سیستم به عنوان بخش حاکمیت عمل کنند و بر روی الگوریتمها قضاوت و داوری داشته باشند. در غیر اینصورت ما میدان را به ماشینها خواهیم باخت و تسلیم برتری آنها خواهیم شد.
در حال حاضر بسیاری از این قضاوتها در سطوح پایینتر را میتوان به وسیله هوش مصنوعی انجام داد. در حال حاضر، فیسبوک با استفاده از این قابلیت محتوای تولید شده توسط کاربران را کنترل میکند و درباره اینکه این محتوا قابل قبول است یا نه تصمیم میگیرد. هوش مصنوعی برای این سیستم همچون روانکننده عمل خواهد کرد و باعث کمک شایانی خواهد شد.
شاید زمانی کدهای موجود بسیار پیچیده شوند بطوریکه انسانها توانایی درک آن را نداشته باشند و انسانها در مقایسه با هوش مصنوعی که تصمیمات را میگیرد، ضعیف و خوار شمرده شوند.
یکی از چیزهای جاب درباره هوش مصنوعی این است که همیشه مبنای تصمیمات گرفته شده را نمیدانید. سیستم شاید خودش را با استفاده از تکنیکها و ارزشهایی که برای اپراتور مبهم است، آموزش داده باشد.
پس این امکان وجود دارد که در آینده شاهد نظارت حسابداران، وکلا یا فرمانداران بر عملیات یادگیری ماشینهای هوش مصنوعی که مسئول کنترل پرداخت حقوق و حسابهای بانکی هستند، باشیم. با گذشت زمان کار انسانها کمتر و کمتر شده و کار ماشینها بیشتر میشود.
اگر از همه اینها بگذریم در سیستم بعدی هم شاهد حکومت دوباره انسانها بر ماشینها خواهیم بود، همانند سیستمهای قبلی که با آن به مشکل خورده بودیم.
بلاک چین به منظور آزادی از دخالت انسانها و دستکاری حسابها و ایجاد مراکزی از اعتماد و عدم اعتماد به وجود آمده است.
تا زمانی که انسانها با فرایندهایی که خارج از قرارداد رخ میدهد، موافقت کنند و بر اتوماسیون هوشمندی که مشکلات را حل میکند، حکمرانی کنند، این ضعف و ایراد در سیستم وجود خواهد داشت.
حتی این امکان برای هوش مصنوعی وجود دارد که دروغ بگوید یا فرایند را بصورت خودخواسته انجام ندهد. شاید ماجرای رسوایی آلایندگی خودروهای فولکسواگن یادتان باشد که در آن ماشینها، ماشینها را گول زدند.
یک لحظه بایستید تا با چند سوال مولفه انسانی این موضوع را بررسی کنیم.
از نظر تئوری انسانها همیشه قادر به دور زدن سیستمها و دزدی پول بودهاند و این مورد شامل هوش مصنوعیهای بلاک چینی هم خواهد شد.
- آیا امکانش وجود دارد که این دزدیهای مالی به اندازه مکسول، BHS و ملفیت بزرگ باشد؟ بله احتمالش وجود دارد.
- آیا احتمالش هست که بعد از فهمیدن این دزدی دیگر دیر شده باشد؟ بله احتمالش هست.
- آیا افراد باهوشی برای اینکار لازم است؟ بله قطعا.
- آیا کسانی که با این کلاهبرداریها مقابله خواهند کرد هم باید به همین اندازه باهوش باشند؟ بله البته که اینطور است.
- آیا همه اینها از پیشرفت بلاک چین و نفوذ آن در جنبههای مختلف تراکنشهای اعتمادساز جلوگیری خواهد کرد؟ قطعا نه.
بلاک چین برای ماندگاری آمده است. همانطور که ما در حال یکپارچهسازی انسانها، هوش مصنوعی، بلاک چین و ارزهای دیجیتال هستیم، هرچند نتیجه کار ممکن است سیستم جایزالخطایی از آب درآید، اما بسیار بهتر و راهحلی والاتر از سیستم قبلی ارائه خواهد داد.